بدترين نوع حالت اينكه اطراف و اكناف را زير بار طاقت فرساي ظلم غوطه ور بيني و مرام و إنسانيتي خفته نيز در وجود ايشان نباشد ، نمي دانم معضل موجود قامت بر افراشته ي اين قرن چه مي باشد كه اينچنين همنوعان را نسبت بديشان بي رحم و با لجاجت نموده است.

هر گوشه ي از زمين را ظلمي با نوعي متضاد هم فراگرفته است و يكي نيست تا نداي وا ويلا سر دهد و بشر خفته در اوج اين مصايب و سر مست لذت از سرگين را تلنگري خردمندانه زند.

من ديدم زنان عفيفي را كه با نوع تزريق رسانه ي از عفت خويشتن شرمسار و از ارزش هاي خود نادم بودند و ديدم زنان در اوج سرمستي در مسير بي رحم زمان را نيز كه عفت اختيار و إظهار ندامت و ملامت بر پيشينه ي خويش مي كنند .

مردان جوان زيادي ديدم كه همچو مانكن در اختيار مديران اتاق فكر به بيراهه مي روند و چه بسا بيمار دلان جلادي كه با تير تفنگ قلوب مدبران مصلح را نشانه گرفته و پرده بر روشني كشند تا كردار منحوس و أعمال مذموم شان در خفا كتمان شود.

واقعا نميدانم مسير جهان به كجا مي رود و آينده ي بشريت با اين تقليد كور چه خواهد شد ؟

صاحبان نظران با تدبير و فرزانه گان خردمند خواهشي دارم و التماسي مضاعف كه اندكي تدبير و تفكير ارزشمند است و ارزشمند تر از آن اينكه به حال آئيم و غفلتي بدين بزرگي كه هويت و اصالت مان را نيز بلعيده است بزدائيم .
بي گمان كه با غفلت به قعقرا رسيده و اين گُهَر ارزش جان را به هيچ بي هيچ هدر مي دهيم .

من شرمنده ام اي مردم كه مي بينم و نمي بينم اين مضاعف درد جانكاه را مي شنوم و نمي شنوم اين صداي در اسارت كشيده ي شباب جوان را مي روم و نمي روم در مسيري كه تحرك در آن تعالي را ارمغان آور است ، حس مي كنم و بي احساسم نسبت به اوضاع و احوال رغت بار اين كهن ارض دوستداشتني و بي ارزش به بهاي كاه !

نمي دانم گم شده ام يا به گم شده ام رسيده ام اما مي دانم كه با حركت يقيناً چشمه سار معنويت فواره خواهد زد و دستگاه مغز با تلاشي مضاعف به تكاپو مي شود براي تغيري سرنوشت ساز و آينده نگري ارزش مند و با برنامه .

من خودم را مسئول امور مردم مي دانم زيرا اندكي درك براي بر دوش كشيدن اين امر بسنده است و اميدوارم كه دستاورد اين دوباره رجوع رهائي از اسارت و نجات و عروج باشد و تفاهم گره از مشكلات بگشايد.

Leave a Comment