آنگاه كه بشر در اوج جهالت عمر مي گزراند و از خويش هستي به كلي غافل شده بود نخستين پيام كلام الهي بر پيامبر احسان و ايثار اقراء باسم ربك الذي خلق بود پيامي كه افكار منجمد را باز و دريچه ي اميد و تعالي را رونما مي كند
آري با خواندن دانا و با نوشتن ماندگار مي شويم .
لازم نيست تمام بلندي و پستي تاريخ را تجربه كنيم حال آنكه ميتوانيم با مطالعه و مرور بر تاريخ استفاده بهينه از گذشت زمان ببريم و وقت مان را بهتر از قبل كنترول و از آن در راستاي رشد و تعالي خود و جامعه استفاده كنيم يكي از مهم ترين راهكار هاي تحول فردي اجتماعي مطالعه و تحقيق است .
با خواندن، مجهول به معلوم مبدل شده و صغير از كبير داناتر مي شود .
با مطالعه انسان به اوج خردمندي و فرزانه گي ميرسد، توان تشخيص خير و شر ، منفعت و ضرر ، و پيشرفت و عقب گرائي را ميداند
قرآنكريم چه زيبا مخاطب قرار ميدهد نفوس وجدان هاي بيدار را كه ( هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون ) آيا كسانيكه ميدانند با كسانيكه نميدانند برابر اند ؟ و برايمان هزاران سوال مجمل را پاسخ ميدهد فهم درست آيات قران ، و اين آيه ي مباركه را سرمشق مان كنيم و بدين منوال مقايسه كنيم بين ابناي بشر ،و بنگريم كه نتيجه اش چه ميشود
آيا آنكه مي خورد و آنكه مي كارد برابر است ؟
آيا آنكه مي آموزد و آنكه مي آموزاند برابر است ؟
آيا مخترع و استفاده كننده برابر اند ؟
آيا كار فرما و كاري گر برابر است ؟
جواب همه يكيست كه هرگز ما نميتوانيم يكسان بدانيم فهيم و نادان را .
آنكه نميداند تا زنده است برده و عمرش را عبث مي گذراند هدفي جز سيري شكم ندارد و برنامه ي جز كار فردا ، اما آنكه ميداندبرنامه دارد و با تلاش و تحرك و زحمت مسير سخت مشكلات بزرگ زندگي را هموار نموده و با كمال بزرگي بعد از بصيرت در كار وارد عمل مي شود و در نتيجه بر بلنداي كرسي سعادت تكيه مي زند .
با مطالعه فرق سعادت و شقاوت مي شود و بدور از آن لحظه لحظه ي حيات چون قطره قطره ي باران بر روي سنگ مستحكم هدر مي رود .
گذشت زمان ثابت نمود كه انديشمندان و نويسنده گان از پادشاهان و فرومانروايان زمانشان ماندگار تر شدند و اين خود ميتواند شمه ي از درياي پهناور علم و فرزانه گي و مطالعه و تحقيق را به نمايش بگذارد .
هميشه مردمان جاهل ولو در ملت هاي غني از منابع
در فقر و درد و رنج و عذاب عمر مي گذرانند و حاضر اند كه برده ي صاحب نظران خردمند براي لقمه ناني گردند ، و اسير دست محدود افرادي براي زنده ماندن و زندگي كردن .
هيچ ملتي را در نمي يابي كه مردمش فهيم و عالم باشند و در ذلالت نيز عمر بگذرانند .
ما اگر بخواهيم متحول شويم و به اوج كمال و رشد و تعالي برسيم بايد بخوانيم، زيرا خواندن مسبب خردمند شدن است و انسان خبير منكر ذات خالق نيست .
اين خواندن است كه انسان را بر تمام اهل عالم برتري مي بخشد
با خواندن است كه با فلز به فلك ميرويم و از باد انرژي مي گيريم.
با خواندن است كه كور مادر زاد مي بيند و كر مي شنود و لآل سخن مي گويد .
اين خواندن است كه با طرح ،انسان مسير سفر را كوتاه مي كند و خشكه و دريا و ميان آسمان راه را مسخر انسان مي كند .
باخواندن است كه از زهر دارو. و از يورانيم أتم مي سازيم.
اين خواندن است كه دنيا را بسان دهكده ي كوچك مي كند و ميتوانيم از شرق حالات مردم غرب زمين را بدانيم .
اين خواندن است كه سهولت در حيات بشر را فراهم كرده و ميتوانيم شب تاريك را با كليد برق بسان روز روشن كنيم .
باخواندن است كه انسان پا بر فضا مي گذارد و از اعماق زمين ( معادن ) منفعت مي جويد .
باخواندن است كه از زميني كوچك زارع حاصلي وافر بر ميدارد.
با خواندن است كه جان بشر را از خطر أمراض نجات ميدهيم ، و پيوند عضو براي نجات بشر مي كنيم .
با خواندن است كه معرفت حاصل مي شود و عسر مبدل به يسر مي گردد .
با خواندن و فهميدن به بلنداي فراصت و سعادت ميرسيم و چه تحولي بزرگ و چه منفعتي عظيمي كه هم خود شناسيم و هم خالق را و هم مصدر نفع و مخزن خير براي جامعه باشيم .